to be desperate, to be pestered, to be harassed, to be annoyed, to be at the end of one's rope
to be desperate
to be pestered
to be harassed
to be annoyed
to be at the end of one's rope
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها وقتی هیچ کمکی نرسید به تنگ آمدند.
They be desperate when no help arrived.
من از صدای مداوم محل ساختوساز به تنگ آمدم.
I began to be pestered by constant noise from the construction site.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «به تنگ آمدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/به تنگ آمدن